در مقاله اخیری که توسط رابرت تیلور (Robert Taylor) به عنوان یکی از محققان و مشاوران حوزه مدیریت دانش منتشر شده، آینده مدیریت دانش مورد بررسی قرار گرفته که بنظر من قابل توجه و تأمل است.
در متن زیر سعی کردم خلاصه مقاله را از منظر خودم و با حفظ اصالت مقاله، مورد بررسی قرار دهم.
رابرت تیلور پاسخ به سوال مهم و حیاتی در مورد آینده مدیریت دانش را بر مبنای برنامهریزی سناریو استراتژیک میداند. به عقیده تیلور که البته بر مبنای تجربه چندین ساله من در این حوزه کاملا صحیح است، دو طیف مهم در این حوزه مدیریت دانش وجود دارد.
طیف اول معتقدان بی چون و چرا به حوزه فناوی اطلاعات که بر مبنای اعتقاد آنان، آینده با فناوری اطلاعات هدایت شده و تمامی چالشهای حوزه مدیریت دانش به تدریج قابل حل است و طیف دوم معتقدان به سایر ابعاد سازمانی نظیر فرهنگ و ساختار.
به طور گسترده تر، این دو طیف از دو منظر قابل بحث و بررسی است:
1. تغییر در جنبههای "بیرونی" جامعه و رفتار ما
فناوری اطلاعات، سیستمها و فرایندها: آیا ما فناوریهای جدیدی را برای حل مسائل و یافتن فرصتها اتخاذ خواهیم کرد؟ آیا ما قوانین، فرایندها و ساختارهای سازمانی خود را برای تطابق بهتر با جهان در حالِ تغییر، تطبیق خواهیم داد؟ در دنیای مدیریت دانش، موضوعات داغ و جدید شامل هوش مصنوعی و تجزیه و تحلیل دادههای بزرگ است و این موضوعات نیز به همان اندازه در مورد قوانین و سیاستهای مربوط به محافظت از دادهها، امنیت سایبری و ابری صادق است.
2. تغییر در جنبههای "داخلی" خود و فرهنگ ما
چگونه ایدههای ما در مورد جهانیسازی، صنعتی شدن، فساد، حفظ حریم خصوصی و ... تغییر میکند (یعنی "سمت ارزش" حفاظت از دادهها، که خود "سیاست و فرآیند" حریم خصوصی است)، تنوع و شمول، محیط، تصدی نقش شغلی و انعطاف پذیری اشتغال و ...
بحثهای مهمی در مورد معنی و هدف کار وجود دارد، چگونه موفقیت را باید ارزیابی کنیم و در دنیای قراردادهای " ساعت صفر " ما چه کسی هستیم؟ و چه کسی از "ما" است که باید دانش را به اشتراک بگذارد؟
در هر ناحیه از این ماتریس، میتوانیم تغییراتی را تصور کنیم که ممکن است مثبت و پیشرو بوده و یا تغییراتی که ممکن است آنها را منفی ، آسیب رسان و ارتجاعی بدانیم.
زمانی که این دو بعد را مقابل هم قرار دهیم، میتوان چهار آینده متفاوت را پیش بینی نمود.
1. سناریوی قرن بیستم (The 20th Century)
در این سناریو، ما قادر به سازگاری کافی با تغییرات در هر دو جهت نیستیم، نه در حوزه فناوری اطلاعات و فرآیندهای جدید و نه در آگاهیهای خودمان و توسعه فرهنگی.
در این ناحیه، سازمانهایی قرار دارند که هنوز در حال تغییر و تحولات اخلاقی سازمانی هستند و برای نوآوری بر اساس فرآیند و فناوریهای جدید نیز تلاش میکنند. این سازمانها در سیستمها و فرآیندهای از هر دو منظر اخلاق و ارزش، نوآوری ندارند. از نگاه تیلور، قطعا نتایج مدیریت دانش بیش از این است و به همین علت به این موضوع نام آینده را اختصاص داده است. در این سناریو ما به عنوان یک اقتصاد پسا صنعتی باقی خواهیم ماند و با مراحل اولیه اقتصاد دانشی نیز سازگار نبوده و یا به اندازه کافی و سریع وفق نمییابیم.
2. سناریوی ماتریس (Matrix)
در این سناریو، فناوری اطلاعات، سیستمها و فرآیندهای سازگار با سوء استفاده از امکانات و پیشرفتهای تکنولوژیکی جدید و بدون پیشرفت در ارزشها و فرهنگ، به کار میروند. چنین سازمانهایی با فناوری اطلاعات، سیاست و فرآیند نیز رهبری میشوند.
این نگاه ممکن است کاملا ارتدوکسی باشد. سازمانهایی که قادر به تغییر اخلاق هسته درونی خود نبوده و همچنان سیاستها و سیستمهای جدیدی را اتخاذ میکنند. این عقیده اساسی وجود دارد که همه چیز را میتوان صریحاً از طریق فرآیند مورد بررسی قرار داد، با آنکه فناوری اطلاعات پیروی از سخت افزار را سختتر مینماید. با این حال، اقتصاد صنعتی به طرز خارق العادهای موفق بوده و بدون شک فناوریهای جدید، پیشرفت سریع را فراهم میکند. این موضوع برای افرادی که مجبور به مطابقت هستند، مسیر بسیار سختی را پیش رو قرار خواهد داد.
3. سناریوی اجتماع (Commune)
در حالی که آگاهیهای خودمان توسعه مییابد و ارزشهای فرهنگی جدیدی را میپذیریم، ما در اتخاذ ابزارها و روشهای جدید انجام کار، ناکام هستیم. اینها سازمانهایی هستند که نسبت به نوآوری شک داشته یا به سادگی قادر به انجام آن نبوده ولی بر ارزشهای مثبت و توسعه، تأکید دارند.
این تحولات به احتمال زیاد مورد استفاده قرار میگیرد تا افرادی که دارای روحیه صحیح هستند، حتی بدون ایجاد تغییر در سیستمها، فرایندها و ساختارها، در راستای انجام کارهای اختیاری تلاش کنند.
اینگونه اقدامات، مفید بوده ولی بدون در نظر گرفتن مقیاس جهانی، در ناحیه یا در شبکهای از "مراکز" باقی میماند. دراین سازمانها پیشرفت انجام شده است، اما با هزینه شخصی و خواست خود افراد و از سوی دیگر، این افراد ممکن است با حسرت به سازمانهایی که تغییرات را تسهیل کردهاند، نگاه کنند.
4. سناریوی بهترینهای هر دو (Best of Both)
در این سناریو، سازگاری با ابزارها و فرآیندهای جدید و بیداری آگاهیها و ارزشها بصورت همزمان وجود دارد. از نظر محقق، این ناحیه، جایی است که بیشترین ارزش از آنجا حاصل میشود. مسیر ارزش، مطمئناً مسیر اجتماع (Commune) است، اما مسیر تحقق ارزش به سیستمها و سازگاری فرایند نیز نیاز خواهد داشت. بنابراین بهترین ناحیه، ناحیه شمال شرقی است.
تیلور انتظار دارد که در اکثر موارد مسیر عادی این گذار کاملاً شیب دار، اما به آرامی و به سمت شمالِ شمالِ غربی باشد. به عبارت دیگر، این حرکت بیشتر به سمت فناوری اطلاعات، سیستمها و فرآیندهای مختلف و با اقتباس کمتری از فرهنگ و آگاهی نیز انجام میشود.