با انبوهی از فناوری اطلاعات و ارتباطات در محل کار و سازمان ها، شیوههای به
اشتراک گذاری دانش به طور فزایندهای دیجیتالی و تا حد زیادی با واسطه و توسط طیف
وسیعی از "فناوری های اجتماعی" صورت میگیرد. سازمانها مدت طولانی است
که از فناوریهای اجتماعی سنتی نظیر تلفن و ایمیل، بهرهمند شده و بنابراین میتوان
نتیجه گیری نمود که آنها به احتمال زیاد از فناوریهای اجتماعی جدیدتر بهرهمند میشوند.
بدیهی است، رسانههای اجتماعی (به عنوان زیر مجموعهای از فناوریهای اجتماعی
مشخص) امکانات جدیدی را برای به اشتراک گذاری دانش سازمانی فراهم نموده اند.
استفاده از رسانههای اجتماعی فرصتهایی را برای همکاری و تبادلات اجتماعی فراهم
نموده و به تقویت و گسترش روابط اجتماعی بین فردی کمک می نماید. استفاده از رسانههای
اجتماعی فرصتهای جدیدی را برای به اشتراک گذاری دانش سازمانی فراروی سازمان گشوده
است. با توجه به این قابلیتها، اندرو مک آفی در سال 2006 اصطلاح "سازمان2.0"
( Enterprise 2.0) را برای اشاره به
استفاده از رسانههای اجتماعی در سازمان، ابداع نمود.
سازمان
2.0 از تعاملات غیر رسمی و شبکه محور بین
کارکنان، از طریق تسهیل دسترسی به حجم عظیم دانش غیر رسمی و پراکنده در سازمان،
حمایت نموده و در مورد تعاملاتی که بین افراد شکل گرفته و بر اساس این فرض که دانش
حاصل از تعاملات اجتماعی است، عمل مینماید
مک آفی معتقد
است، بر خلاف بسیاری از سیستمهای مدیریت
دانش سنتی،
سازمان 2.0 پتانسیل این را داراست که به عنوان یک پلتفرم معقول
برای حمایت از شیوههای غیر رسمی در شرکتها وسازمانها خدمت نماید. بیشتر سیستمهای
مدیریت دانش سنتی به ارزش واقعی داههای غیر متعارف افراد، جهت جستجوی دانش و
روابطی که کمک کننده حل مشکلات و ایجاد دانش جدید است، واقف نبوده و این خود مشکل
بزرگی را ایجاد مینماید.
سازمان 2.0 دارای پتانسیل
لازم جهت تحقق این چشم انداز است. در مقایسه با راهحلهای قبلی که در
حال متراکم ساختن دانش در پایگاه داده و
مخازن دانش بود، رسانههای اجتماعی به عنوان زیربنای سازمان 2.0 ، اجازه میدهند
تا بازیگران انسانی، منابع دانش را اغلب از طریق باقی اعضای سازمانی مکان یابی
نموده و از طریق تعاملات اجتماعی تولید و منتقل نمایند.