در دیدگاه کلی می توان دانش را به دو دسته صریح و ضمنی تقسیم نمود. دانش صریح به راحتی مورد تجزیه و تحلیل و طبقه‌بندی قرار می‌گیرد، اما دانش ضمنی، در روحیه، روان و درک انسان‌ها نهفته است، از این رو، تجزیه و تحلیل و طبقه بندی آن دارای دشواری‌های خاص خود است. 

  بسیاری از محققان، استراتژی‌های گوناگون مدیریت دانش را در دو قالب کلی، سیستم محور و انسان محور، شرح داده‌اند. استراتژی سیستم محور بر کدگذاری دانش در فرایندهای مدیریت دانش، نگهداری و ذخیره آن از طریق فناوری اطلاعات و تسهیم دانش مذکور به شیوه‌های رسمی سازمانی تمرکز و تأکید دارند. در جهت مخالف این رویکرد، رویکرد انسان محور قرار داشته که بر برقراری ارتباط از طریق شبکه اجتماعی، تعاملات رودر رو و شخص به شخص تمرکز نموده و بر اکتساب دانش از طریق تجربیات و مهارت‌های نانوشته افراد و تسهیم آن به شیوه‌های غیر رسمی، تأکید دارد. 

رویکرد سیستم محور به مدیریت دانش

  رویکرد سیستم محور بر جنبه‌های فنی و تکنیکی مدیریت دانش متمرکز است. نقطه شروع این رویکرد برابری دانش با اطلاعات و مدیریت دانش با مدیریت اطلاعات می‌باشد. به دانش به عنوان یک چیز یا شیء که به خودی خود وجود دارد که می تواند کسب شود، در میان افراد انتقال داده شود، و به چندین روش در درون سازمان ذخیره شود، نگاه می شود. بر طبق گفته‌های گرانت و شهسوارانی، در رویکرد سیستمی، تمرکز اصلی بر جمع‌آوری، تدوین، ذخیره‌سازی، و دستکاری دانش با استفاده از سیستم‌های فنی می‌باشد. بر طبق این نظر، سیستم‌های مدیریت دانش مشابهت‌های زیادی با سیستم‌های اطلاعاتی دارند و بسیاری از ابزارها و تکنیک‌های مدیریت دانش به سیستم‌های اطلاعات مرتبط هستند.

 چوی و لی این رویکرد را به عنوان یک راهبرد سیستمی نام می‌برند. بر طبق گفته آن‌ها، ویژگی‌های اصلی این راهبرد عبارت است از:

 1) تاکید بر دانش تدوین شده (به حالت رمز درآمده) در فرآیند های مدیریت دانش،

 2) تمرکز بر تدوین و ذخیره سازی دانش از طریق فناوری اطلاعات،

 3) تلاش برای اینکه دانش به صورت رسمی به اشتراک گذاشته شود.

  به نظر من، این رویکرد از دیدگاه تکسونومیک به دانش، که در قسمت قبل توضیح داده شد، نشأت گرفته و به نوعی بیانگر سیستم سلسله مراتبی دانش و قائم به متن آن می‌باشد.


رویکرد انسان محور به مدیریت دانش

محققان معتقدند که مدیریت موثر دانش چیزی بیش از بهره‌برداری از داده‌های قرار گرفته در سیستم‌های اطلاعاتی می‌باشد. مدیریت دانش مستلزم توجه بیشتر به جنبه‌های انسانی، سازمانی و فرهنگی می باشد. نقطه شروع رویکرد انسان محور، تصدیق این نکته است که دانش ذاتاً شخصی است. و این بدین معناست که دانش در درجه اول در سر افراد و در تعاملات اجتماعی این افراد سکونت دارد. به همین دلیل در مقایسه با مدیریت دانش سیستمی، مدیریت دانش انسان محور، تاکید می‌کند که دانش می‌تواند کسب شود و از طریق یک فرآیند تعاملی اجتماعی(مثلاً از طریق افراد مجرب و ماهر، اعتماد، و روابط دو طرفه در میان کارمندان) به اشتراک گذاشته شود تا فعالیت‌های مدیریت دانش را پشتیبانی نماید.

چوی و لی  در این رویکرد، بر این سه مورد اصلی تاکید دارند:

 1) گفت و گو از طریق شبکه‌های اجتماعی و تماس فرد به فرد؛

 2) تمرکز بر کسب دانش از طریق افراد مجرب و ماهر؛

 3) تلاش برای به اشتراک گذاشتن دانش غیر رسمی.

این رویکرد در دیدگاه نهادینه شده به دانش، ریشه داشته و معتقد به بروز دانش از طریق تعاملات اجتماعی، می‌باشد.